جواب معرکه
به نام آن که جان را فکرت آموخت / چراغ دل ،به نور جان بر افروخت
معنی: به نام خدایی که به روح، اندیشه کردن را یاد داد، دل انسان را که مانند چراغ است، با روح که مثل نور است، روشن کرد.
قافیه: آموخت و بر افروخت
آرایه ها: آرایه تشخیص: در مصرع اول آموختن که یکی از ویژگیهای انسان است به جان نسبت داده شده است. / آرایه تشبیه: شاعر در مصرع دوم، دل را به چراغ تشبیه کرده است. دل: مشبّه و چراغ مشبّهٌ به.جهان، جمله، فروغ نور حق دان / حق اندر وی، ز پیدایی است پنهان
معنی: جهان را همگی تنها مانند پرتویی از نور خداوند بدان، خداوند از شدت پیدا بودن در همه چیز، از نگاه و توجه ما دور و غافل مانده است.
قافیه: دان و پنهانز فضلش هر دو عالم گشت روشن / ز فیضش خاک آدم، گشت گلشن
معنی: از بخشش او (خداوند) هر دو جهان (مادی و معنوی یا این دنیا و آخرت) ساخته آباد شدند، از لطفش خاک (بی ارزش)، انسان مانند باغ و بوستان شد.
قافیه: روشن و گلشن / ردیف: گشت و گشت
آرایه ها: منظور از خاک، ماده ی اولیه و بی ارزش وجودِ آدمیزاد و منظور از گلشن، وجود پر از زیبایی و شگفتی بدن انسان پس از خلقت خداوند است. / آرایه کنایه: در مصرع دوم، خاک آدم کنایه از جسم انسان است.خرد را نیست تاب نور آن روی / برو از بهر او، چشم دگر جوی
معنی: عقل آدمی زاد قدرت دیدن نور چهره ی خداوند را ندارند، برو برای دیدن نور چهره ی خداوند، چشم دیگری (چشم دل یا چشم بصیرت) را جستجو کن.
قافیه: جوی و روی
آرایه ها: مفهوم: نظر عارفان این است که خداوند را با قلب می توان درک کرد، نه عقل مادی و دنیاییآرایه ها: در این بیت شاعر به رسم عارفان به یک اصل مهم اشاره می کند: وجود خداوند از جنس نور است. / آرایه تضاد بین پیدایی و پنهان